هفت سین های با پسرم
اینجا پسرم یه جنین 3 ماهه است.(نوروز ٨٩) روز عید شیفت بودم و فرداش میخواستیم بریم شمال. پس هفت سین نداشتیم. یه ساعت مونده سال تحویل دلم نیومد همسرم خونه تنها باشه و بی هفت سین. به همکلاسی ام دکتر زاهدی گفتم هوامو داشته باشه و رفتم سمت خونه. اول از حیاط گل چیدم و بعد تو راه ماهی و شیرینی و سبزه خریدم. خونه که رسیدم همسرم تخمه میشکست و دورش پر روزنامه بود. خلاصه سریع هفت تا سین رو جور کردم و لباس نو پوشیدیم و چند تا عکس و سال تحویل شد و بلافاصله بای بای برگشتم بیمارستان... اینجا پسرم یه کوچولوی 6 ماهه ست (نوروز ٩٠) سال تحویل اخر شب بود و پسر نازم خوابیده بود. باز هم دلم نیومد دور هم نباشیم. بیدارش کردم تا از اولین عید نوروز...
نویسنده :
مامانی
7:50